love&hate
بین رویاهای هر شب جستجویت می کنم گل عشق منی هر لحظه بویت می کنم برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد ای بهار باغ رویا آرزویت می کنم یک بغل شعر و غزل را از نگاهت چیدم و این غزلها را فدای آرزویت می کنم سبز در رویایم امشب گر شوی ای صبح جان با دل رنجیده ی خود رو به رویت می کنم دوستت دارم ولی من با تمام قصه ها خویش را قربان یک تار مویت می کنم لایقت شاید نباشد لیک یک شب عاقبت آبرویم را فدای آبرویت می کنم غبطه می خورم ... به " او " که بیشتر از من کنار تو نفس می کشد...! تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم .... ++ من،عاشقانه هایم را در گوشِ نسیمی زمزمه کردم که از حوالی چشـــــــــمانِ تو عبور می کرد... ++ با مرورِ تو هیچ چیز عوض نمی شود تنها تو را از بَر می شوم! حتی اگر حرفی هم نبود شماره ام را بگیر و فقط بخند وقتی میخندی زمان می ایستد ودر زیر پوستم انگار پرنده ای برای رهایی پرپر میزند ++ ا
از دلـتـنـگـی ام ...
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...
خـوابـت را بـبـیـنـم ...
مـیـفـهـمـی ؟!!
فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!
Design By : RoozGozar.com |